تجربه توسعه توریسم در کشورهایی همچون امارات و... نیز نشان داده که برخلاف تصورات پیشین، این صنعت چندان وابسته به مزیت های تاریخی و اکولوژیکی نیست و در صورت وجود برنامه ریزی مدون و فراگیر هر گمدره ای را می توان به یک قطب جذب گردشگر تبدیل کرد.
براین مبنا، چندان عجیب نیست که توریسم در ایران با وجود این همه مزیت های تاریخی و طبیعی، صنعتی فقیر و عقب مانده است. از کل شاغلان این صنعت در ایران کمتر از 15 درصد دارای مدرک آموزش حرفه ای مرتبط هستند. کیفیت آموزشی که این 15درصد فرا گرفته اند البته جای وا اسفا دارد، اما اسفناک تر این است که تقریباً 85 درصد شاغلان این صنعت در ایران بدون هیچ آموزشی به این حرفه مشغولند.
عدم آموزش دیدگی به ویژه در سطوح بالاتر و مدیریتی رخ می نمایاند، آنچنان که نگارنده سال ها پیش که در دوره کوتاهی مدیریت هیأت علمی مرکز آموزش جهانگردی را به عهده داشت، کشف کرد که در ایران یک نفر مدیر هتل 5 ستاره وجود دارد که اولین بار در زندگی خود به عنوان مدیر پا به یک هتل 5 ستاره گذاشته است، یعنی قبل از تفویض این سمت به ایشان، وی نه تنها هیچ آموزشی در زمینه هتلداری ندیده است، بلکه به عنوان مسافر هم در طول زندگی خود هرگز پا به یک هتل 5 ستاره نگذاشته بوده است!
در سال های گذشته تلاش هایی برای توسعه آکادمیک دانش جهانگردی در ایران انجام شده که از جمله آنها می توان به راه اندازی مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در برخی دانشگاه های سراسری و دولتی اشاره کرد. اما فارغ التحصیلان این دانشگاه ها یا جذب صنعت توریسم نشده اند و یا پس از جذب چندان کارایی نداشته اند. دلایل آن هم بسیار آشکار است: توریسم اساسا یک صنعت خدماتی است و پیش از آنکه به لیسانس و فوق لیسانس و دکتر احتیاج داشته باشد، نیازمند خدمتکاران مجرب است، از این نظر آموزش ها باید بر دوره های تخصصی کوتاه مدت برای انبوه شاغلان بخش های خدماتی (یعنی بیش از 90درصد شاغلان صنعت توریسم) متمرکز باشد، نه در دوره های عالی و آکادمیک که قاعدتا فارغ التحصیلان آنها فقط انتظار فعالیت در بخش های کارشناسی و مدیریتی را دارند. نکته بعد، اینکه اغلب عناوین درسی ارائه شده (به خاطر عدم بهره گیری از الگوهای روزآمد جهان و نیز ایرانی نشدن الگوی مورد استفاده) انطباقی با فضای واقعی صنعت توریسم ندارند، یعنی حتی فارغ التحصیل باهوش و شاگرد اول این دوره ها هم چندان آموزه قابل اجرا در عرصه حرفه ای این صنعت در ذهن ندارد. او پاسخ هایی را فراگرفته که عرصه توریسم اصلا پرسشگر آنها نیست.
و نکته آخر، نبود مدرس و منبع مکتوب مطلوب برای اغلب عناوین درس هاست. متاسفانه در انتخاب مدرسان سهل انگاری و آسان گیری کاملا مشهود است. همچنین این نکته نیز قابل اشاره است که به هر حال جهانگردی در ایران دانش فقیری است و چندان کارشناس و مدرس و کتاب و تحقیق قابل اعتنایی در آن وجود ندارد. البته ناگفته نماند که اوضاع در دوره های آموزشی کوتاه مدت قدری بهتر است و به ویژه عناوین دروس ارائه شده انطباق افزون تری با عنوان دوره دارد.کل این وجیزه بدان قصد نگاشته شد که اشاره شود به اینکه اگرچه نیامدن توریست ها به ایران چندان جای تعجب ندارد، اما کشاندن آنها به کشور نیز چندان دشوار نیست.
دکتر ناصر کرمی